
تمام ِ فاصله ی میان لحظه های آبی
و لحظه های سرخ
به ویرگول ِ یک اتفاق بسته ست
تعبیر ِ همیشه هایم است
راه رفتن ، بر روی بند
پ.ن : دلم عجیب اون شعر ِ فرسی رو می خواست که راجع به ازدواج های سنتی ی . حیف ندارم اش !!
پ. ن : امروز روز ِ عجیبی بود ، خبر ِ مرگ ِ مدیر ِ دبیرستان ام ، باید سهم اش را از آخرین لحظه های امروز می گرفت ،تا دیگه امروزم کامل باشه .
و لحظه های سرخ
به ویرگول ِ یک اتفاق بسته ست
تعبیر ِ همیشه هایم است
راه رفتن ، بر روی بند
پ.ن : دلم عجیب اون شعر ِ فرسی رو می خواست که راجع به ازدواج های سنتی ی . حیف ندارم اش !!
پ. ن : امروز روز ِ عجیبی بود ، خبر ِ مرگ ِ مدیر ِ دبیرستان ام ، باید سهم اش را از آخرین لحظه های امروز می گرفت ،تا دیگه امروزم کامل باشه .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر