در ازل نیز ابلیس را بیافروخت تا امید را در تو بنشاند و انتظار را بیاموزد و این نخستین بند بود و هرگز گشاده نشد . بر خویشتن فرود آمدی و آفریدگار را فریفتی و این نخستین فریب بود و ابلیس دانست ، برآشفت ، عنان گسست و بیگانه شد ، فرود آمد و زمین را بیافروخت و زمان بستر خویش را به غباری جاودان آغشت و مادام مهمیز برکشید و سکونی را هرگز پذیره نشد . اینک هرگاه آتشی برابر تو بیافروزند ، ابلیس را در خویش خواهی یافت ، و انتظار را خواهی ستود ، و او بر تو دانا خواهد گشت ، و زمان خواهد راند ، و زمان ـ بی ره آوردی ـ همواره خواهد گذشت .
بهمن فرسی ـ چوب زیر بغل
۱ نظر:
VERY NICE ایزم خیلی خوب بود.
ارسال یک نظر