کودکان ِ من ، اندیشه های من اند! ...

۱۳۸۹ مرداد ۲۷, چهارشنبه

شب پنجاه و هشتم

هست،
زندگی،عشق و «آن ِ» شکوهمند
در مرکز وجودت است.
هست
نه محدودیت های فضا ـ زمان را می شناسد،
نه رنج ها ، واهمه ها و باورهای تو را .
او تو را موجود دوپای راست قامتی
بر سطح سومین سیاره
از خورشیدی ریز
در لبه ی کهکشان کوچکِ جهانی خُرد
گیر افتاده در بین ِ تریلیون ها عالم دیگر
نمی انگارد .
او تو را بازتابِ خود می داند 
و آزادی مطلقت می دهد 
تا هر آنچه خواهی کنی
مگر مردن .

ـــــــــــ

مهرورزی بی قید و شرط به دیگران
یعنی
مهم نیست کیستند و چه می کنند .
عشق بی قید و شرط 
در ظاهر
به بی تفاوتی می ماند .

یادداشت های مرد فرزانه ـ ریچارد باخ

۲ نظر:

afra گفت...

هـــــــــســـــت

ماهـ ک گفت...

کجايي سنجابک ام؟

دل تنگ ات ام...خيليـ ـيـيـــــــي