کودکان ِ من ، اندیشه های من اند! ...

۱۳۸۹ شهریور ۱, دوشنبه

شب شصت و دوم


سکوت . سر تا سر سکوت . فاصله ی بین شیون تا سکوت را کوچه در دو روز پیمود اما فاصله بودن و دیگر هرگز نبودن  برای تو کوتاه تر بود ، خیلی کوتاه تر، شاید  به فاصله ی 5 یا که 6 متر . شاید به فاصله ی 2 یا 3 ثانیه.

مردی از جوب پرید ، دختری دست ِ پسری را فشرد ، سیگاری آتش گرفت . کسی سلام گفت . توپی بر دروازه ای نشست . برگی از درخت افتاد . کودکی آب دهانش را قورت داد . حبابی ترکید . ماشینی ترمز کرد . پسری از ساختمان پرت شد ..

۱ نظر:

afra گفت...

like
اینجا خیلی خوبه ها ،آدم آزاده این وبلاگ رو میگم :)