کودکان ِ من ، اندیشه های من اند! ...

۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۹, شنبه

شب هفتم

ریشه

2
ریشه دوانیدی
در منی که
ندانستن ِ چرایی ی بی تابی ام را
به سوزش ِ پلک هام
مرهم می نهادم
منی که به گاه ِ تمام ـ خواستن ات
سکوت ِ کسالت بودم

شعر !
از انگشتانم
شیره می چکد
وقتی بی بهانه
در من می دوی

پ.ن : هفت ! عدد ِ منه ... امشب را به فال ِ نیک می گیرم ؛ شب تون آروم

۲ نظر:

بانو گفت...

عالی بود بانوی خورشید!

شهریور گفت...

هفت
هفت
هفت



هزار بار