کودکان ِ من ، اندیشه های من اند! ...

۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۹, سه‌شنبه

شب ِ شانزدهم


سلام !

امروز یک روز ِ به خصوص نبود ولی آدم های به خصوص تووش بودند . بعله امروز دور ِ گشت و گذار های حامیان مهندس موسوی به دانشگاه ِ ما رسید . بالاخره خانوم ِ رهنورد رو هم رویت کردیم و ایشون به سان ِ رهبر ِ انقلاب دست هاشون رو برای جمعیتی که یک صدا از موسوی حمایت می کرد برای یک ربع بالا بردند .

از ژست ِ هنری اش خوشم اومد ، مانتوی صورتی با یه روسری گل دار ِ سِت ِ مانتوش و البته چادر ! پیر بود ، خواهرم می گه تازه گی ها پیر شده ، اون موقع که رییس دانشگاه الزهرا بوده انگاری این قدر پیر نبوده . از زن ها گفت از نظراتش راجع به استقلال ِ دانشگاه ها ، از حضور ِِ زنان در نیمی از کرسی های مجلس و کابینه که حداقل کاری می دونست که شوهرش باید برای زن ها انجام بده ـ باهاش اصلن موافق نیستم ، چه طور ممکنه زن هایی که هیچ وقت بهشون اجازه ی مدیریت در سطح ِ کلان داده نشده و تجربه ی مدیریتی ی این چنینی ندارند بتونن موفق عمل کنند ، این حرف زیادی شعار بود . ـ ، از سال های پیروزی ی انقلاب گفت و این که جای ما بسیار در اون روزها خالی بوده ـ ولی نمی دونست اگه ما بودیم انقلاب نمی کردیم ـ گفت شما هم خواستار ِ تغییرید و ما هم خواستار ِ تغییر بودیم ـ نمی دونست ما اندازه ی نسل ِ قبل که بسیار بلند پرواز بودند ، بلند پرواز نیستیم که دست به تغییرات ِ این چنینی بزنیم ـ گفت دانشجوی زندانی یه ننگ ِ بزرگ ِ برای جمهوری اسلامی ـ منم باهاش موافقم ولی این که گفت شوهرش زندانی های سیاسی رو آزاد می کنه ، برام عجیب بود ، چون آزاد کردن ِ زندانی ها در حوزه ی کار ِ رییس جمهور نیست ، مربوط به قوه قضاییه می شه که زیر ِ نظر ِ رهبره ، اگه می گفت که قول می ده در دوره ی ریاست جمهوری شوهرش دانشجویی زندانی نشه کاملن ازش قبول می کردم ، چون شوهرش می تونه با تعیین ِ وزیر علوم بر کار ِ دانشگاه ها نظارت کنه ... البته یک باره دیگه تووی آخر ِ جلسه یه جورایی حرف ُ پیچوند که منم نفهمیدم بالاخره بحث ِ زندانی سیاسی چی شد ؟! چون انگاری موسوی تووی بابل یا آمل گفته که : زندان بان نیست و خانوم رهنورد به شکل عجیب غریبی از حرف شوهرش حمایت کرد که با صحبت های قبلی اش نمی خوند ـ
طرفدارهای احمدی نژاد هم بودن ، پنج نفر . به قول ِ رهنورد : کمتر از نیم درسد مخالف داریم که با توجه به مرام ِ اصلاح طلبی باید مخالف هم حرفش رو بزنه ! اتفاقن یکی شون اومد بالا و حرفش رو زد ، دقیقن همون چیزی که رهبرش دست رووش گذاشته این روزها ؛ بعله امریکا ! رهنورد رو غرب زده خواند و کسی که خواستار ِ روابط با امریکاست و از سیلی که به صورت حضرت زهرا زدند گفت و از مظلومیت علی و این که خدا توو قران اون جایی که می خواستند یه سری آدم ُ از مکه بیرون کنند گفته ـ نقل ِ به مضمون : دشمنانت تون رو با شجاعت بیرون کنید و نگران نباشید که خدا از شما حمایت می کنه ... امریکا رو جای دشمن ِ چهارده قرن ِ پیش نشوند و چشم انتظار ِ معجزه شد ! ... که بعد همه هووش کردن و اون به هدف ِ مظلوم نمایی اش رسید و گفت شما نمی ذارید مخالف حرف بزنه و هر چی ما داد زدیم : حرفت ُ بزن ، نرو ، بگو داریم می شنویم ، قهر کرد رفت پیش ِ دوستاش ... رهنورد این جای صحبت هاش واقعن خوب حرف زد : شما که ادعای مسلمونی تون می شه و اسم ِ علی رو می یارین ، چه طور به خودتون اجازه می دین در حضور ِ من که یک آدم ِ زنده و بدون وکیل و وصی هستم و در جمع این همه آدم من رو غرب زده معرفی می کنین ، من همین الان هم می گم امریکا هیچ غلطی نمی کنه این یعنی امریکا هیچ کار ِ غلطی در زمینه روابط با ایران نمی تونه پیش بگیره و ما نمی ذاریم که پیش بگیره و ما فقط از روابط دیپلماتیکی حرف می زنیم که حقوق و احترام ملت ایران رو حفظ می کنه . اگه شما مخالف ِ مذاکره با امریکا هستید پس چرا برا بوش نامه فرستادین و رفتین تووی دانشگاه های امریکا سخنرانی کردین ؟! دیگه سالن شلوغ شد و حرف نیمه موند ، طرف دارای احمدی نژاد آمپر چسبوندن به سقف ِ تالار ِ زیبای مولوی دانشکده ادبیات و هیهات من الذله سر دادند و گفتن اینا شعاره و من نمی فهمیدم که چرا به چیزایی که منطقی بود می گفتن شعار ِ در حالی که رهنورد از اول برنامه شعار هم زیاد داده بود و می شد مچ اش ُ گرفت ... من فقط یاد ِ بچه هایی می افتادم که هر چه قدر هم مامانشون بهشون میگه بیا با کسی که دیگه حق نداره با تو بد برخورد کنه آشتی کن ، پاش ُ به زمین می کوبه و گوشاش ُ می گیره و می گه : نه ه ه ه ه ه ه ه ه نمی خوااااااااااااااااااااام ... واقعن نمی دونم اینا دیگه چه مشکلی دارند که حالا تووی جمع ِ آدم هایی که هر چهارسال یک بار چنین فضایی براشون پیش میاد که حرف بزنن بازم میاین اعتراض می کنن ، همه چی که دست ِ اونهاست این بیست روز حرف زدن رو هم به مخالف ها نمی بینین ؟!!

حیف ام می یاد این ُ ننویسم که گفت : صدا سیما باید خیلی خجالت بکشه که با پول ِ بیت المال به نفع یک نامزد ِ ریاست جمهوری داره عمل می کنه و بین ِ این همه سخنرانی هایی که کروبی و موسوی داشته ان که بدون ِ حاشیه برگزار شده دقیقن همون روزی که ده نفر بی هماهنگی وارد ِ سخنرانی کروبی شده اند و نظم ِ جلسه ی پرسش و پاسخ اش رو برای چند دقیقه به هم زدند رو تووی اخبارش نشون بده و بخواد به ملت بگه این دو نفر با هم مشکل دارند . در حالی که اخبار این دو کاندید رو اصلن پوشش نمی ده ...صدا سیما باید از مردم عذر خواهی کنه .

آخر سر هم با یه پیکان از دانشگاه ِ ما رفت که از این حرکتت اصلن خوش ام نیومد ، این رفتار دیگه زیادی احمدی نژادی بود .
...
پ.ن یک : مث ِ اکثر آدم ها خاکستری بود و من تمام ِ مدتی که اون جا بود به این فکر می کردم : وقتی هر جایی برای سخنرانی و دفاع از مواضع شوهرت می ری ، می بینی یه عده آدم ربان های سبز به مچ ِ دست شون بستند ، دخترا هدبند سبز رو موهاشون زدند ، یه عده شال سبز انداختن ، یه عده پرچم ِ سبز دست شون گرفتن ، یه عده پلاکارد نوشته ان و خلاصه این همه جوون به شوهرت امیدوارن و یک صدا ازش حمایت می کنن و چند دقیقه یه بار به افتخارش دست می زنن ، تو ممکنه چه حسی داشته باشی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
فکر می کنم هیچ کس بهتر از اون نمی دونست که شوهرش می تونه پای حرف هاش وایسته یا نه ؟ این که شوهرش می تونه امید ِ مردم رو ناامید نکنه یا نه ؟ یا اساسن شوهرش چند مرده حلاج ِ این راه ِ سخته ؟!!

پ . ن دو : سخنران های دیگه بهتر حرف زدند چون اساسا سخنران بودند و مهم ترین دلیل به نظرم این بود که موسوی شوهرشون نبود .
پ.ن سه : دیشب پلک هام سنگین تر از اونی بود که بتونم پای پی سی بشینم و اساسن مغزم بیش از اونی هنگ کرده بود که بتونم چیزی بنویسم .

پ.ن چهار : ماشالا فارس نیوز خیلی بهتر از من مشروح آن چه که گذشت رو نوشته ، الان که اومدم مطلب ُ پست کنم دیدمش ، اینم لینک


پ.ن پنج : شب تون آروم

هیچ نظری موجود نیست: